مولوى ميگويد:”
در جهان دو بانگ می آید به ضد
تا کدامین را تو باشی مستعد
در درون ما همواره دو صدا وجود دارد که در حال دعوت هستند.
یکی ما را به عشق و آرامش دعوت میکند و میگويد:
خوبی هست، محبت هست، کار هست، آدم با عشق و محبت هست، زیبایی هست…
و ديگرى ما را به ترس و شک دعوت می كند و ميگويد:
پول نیست بترس،خوبی نیست بترس، از فردا بترس، برايت نقشه منفى مينويسند بترس، دوستت ندارند بترس
تو را می خواهم
کفتار را هفت قلم آرایش کردند و دو تا شاخ گاومیش روی سرش چسباندند. کفتار یک ریش ه هم زیر چانه اش گذاشت و شلیته قرمز هم به پایش کرد و آمد در چراگاه گوسبندها جلو میکروفون فریاد زد: ای ملت نجیب ستمدیده خر در چمن! من سالها است تو قبرستان در تبعید و انزوا بسر برده ام، تمام عمر به حال شما بیخود و بی جهت سیل خون گریه کرده ام و جگرم مثل دنبلان کباب شده است. اکنون کاسه صبرم لبریز شده و قفل سکوت را از پوزه ام گشودم و کمر همت بستم تا سرزمین خردرچمن را بهشت بکنم. چه نشسته اید که من همان بزاخفشم که خاکسترنشینش هستید! یاهو! بیفتید دنبال من و هی سینه بزنید!.
هر دسته از گوسبندان خردرچمن به ریختی درآمده بودند. بعضی با کفتار مخالفت میکردند و دسته ای با او لاس می زدند و جمعی هم مهر سکوت به لب زده و منتظر فرصت بودند تا از هر طرف باد بیاد بادش بدهند. اما همه آنها خودشان را طرفدار منافع کشور خردرچمن می دانستند و احساسات خردرچمن پرستی آنها غلیان کرده بود، همه حامی و ناجی گوسبندان بودند
این اوضاع زیاد طول کشید و کفتار آنقدر رقص شتری کرد که شلیتهی قرمزش جر خورد و صورتکش ورآمده و کلاه گیسش کنده شد. گوسبندها همه او را شناختند اما با ترس و لرز با هم گفتند: در صورتی که از علف چریدن نیفتیم!
حالا حکایت ماست
قضیه خردجال
صادق هدایت
قرن ما
اگر هنوز نمی توانید تا سبز شدن چراغ راهنمایی صبر کنید و برای رسیدن به ناکجای زندگی تان از ثانیه هایی که ممکن است باعث حادثه ای شوید نمیگذرید!
️هیچ وقت به فکر تولید مثل نباشید و خودتان را تکثیر نکنید!
اگر نمیتوانید بین خطوط رانندگی کنید، اگر نیمه های شب با بوق خداحافظی میکنید، و اگر از شانه خاکی جاده با گردو خاک خودتان را به اول ترافیک میرسانید و ترافیک را سنگین تر میکنید!
️از آوردن کسی مثل خودتان به این دنیا جلوگیری کنید!
اگر قوطی آب میوه , پاکت سیگار ، پوست میوه و. را از اتومبیل به بیرون پرت میکنید!
️لطفن هیچ وقت تولید مثل نکنید!
حتی اگر شهرداری دلسوز شهرتان برای صدها مرکز پارکینک در نظر نگرفته باشد!
حتی اگر تابلو های راهنمایی را بعداز تقاطع نصب کرده باشند!
حتی اگر پدر و مادرتان به شما اولین درس های زندگی را نیاموخته باشند!
و اگر در مدرسه بجای چندین ساعت زبان ، عربی و پرورشی، ساده ترین اصول زندگی و احترام به «انسان» را به تو نیاموخته اند و تو نمیتوانی مثل انسان زندگی کنی!
️بهتر است از تولید موجودی مثل خودت حذر کنی!!!
گاهی حق دارید از عشقی که بی دریغ ورزیدید و قدرش را ندانستند دلتان بگیرد.
می توانید عشقتان را کم کنید.
یا حتی اگر دیدید نمی توانید تحمل کنید ؛
دستِ بودنتان را بگیرید و به نقطه ای دور از دلِ آدم ها سفر کنید.
زیرا عشقی که بی پاسخ بماند ، مثل سمی کشنده است .
در گلو بغض میشود در چشم ها اشک و در قلبتان "تیر" !
شما حق دارید خودتان را از آدم ها بگیرید و هیچکس در هیچ کجای دنیا نمی تواند محکومتان کند.
از بزرگراه نرو پسر!
بزرگراه ها می گویند: بدون اینکه چیزی ببینید بگذرید. برای احمق هایی ست که می خواهند هر چه سریع تر از یک محل به محل دیگر بروند.
ما هندسه کار نمی کنیم، داریم سفر می کنیم. یک جاده ی کوچک خوشگل برایم پیدا کن که دیدنی ها را حسابی نشانمان بدهد.
راز خوشبختی همین است، آهسته رفتن
آقا ابراهیم و گل های کتابش / امانوئل اشمیت
«بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دور سازید، ریشه گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک میشود.
بشر یگانه مخلوقی است که مصرف میکند و تولید ندارد.
نه شیر میدهد، نه تخم میکند، ضعیفتر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد.
معذلک ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار میگمارد، و از دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها میدهد که نمیرند، و بقیه را تصاحب میکند.»
مزرعهٔ حیوانات - جورج اورول
نیمی از نگرانیها و اضطرابهای ما مربوط به نظرات دیگران است.
نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می تواند تغییر کند.
نظر دیگران به نخی بند است و ما را بردۀ آنان می کند.
بردۀ نظراتشان و بدتر از آن، بردۀ آنچه وانمود می کنند می دانند.
ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم.
تمام این خصوصیاتی که ما داشتیم و شاید هم بعضیهایش را هنوز داریم، بعضیهایش افتاده است .
شما زیباییتان را از دست بدهید، نباید نگران بشوید، هی بروید عمل کنید، اینکار را بکنید، آنکار را بکنید .
خیلیها به اصرار میخواهند بگویند که من پنجاهساله هستم، ولی مثل بیستسالهها به نظر میآیم .
حالا چه اصراری هست؟
درباره این سایت